دوباره اخم عیال درهم بود و خواستار روشن شدن تکلیفشان بودند. بنده هم بر سبیل معمول طنزانه گفتم تکلیف امشبتان معلوم است از روی نصایح مادر و خواهرتان که این فتنه اخیر را به پاکردهاند سه بار بنویسید. چشمتان روز بد نبیند، این مزاح نه تنها ذرهای موثر واقع نشد بلکه مادر بچهها از اخم به مرحله انفجار رسیده و سپس از فن هزارم بعضی از بانوان محترم یعنی اقدام به بغض و گریه و نفرین رسیدند و گفتند: دو روز وقت داری فکری کنی از صد قول و قرار و وعدهای که دادهای فقط یک مورد که بدان عمل کردهای نام ببر وگرنه از خانه اخراجی!!
بنده هم که بهتر از ایشان خودم و عملکردم را میشناختم به حالت تسلیم دو دست را بالا بردم و خواستم زبان عذرخواهی را به حرکت درآورم ولی همزمان از رادیو شنیدم آشیخ حسن صادقالوعد هم که شاید دچار دردسر مشابه زباندراز شده و برای دور زدن سوالکنندگان که دایم میپرسند: آشیخ حسن پس چی شد؟ گفتند آن قولها و وعدههای شیرین داده شده برای زمان صلح بود ولی اکنون ما درحال جنگیم.
فورا گفتم: عیال عزیزتر از جانم آن قولها مربوط به دوران عسل نامزدی بود نه دوران سرکه پیری که عیال خشمگینانه فریاد زد: تو که عددی نیستی زمان عسل و سرکهات فقط زبانبازی و زباندرازی بود به آشیخ حسن دیپلمات عرض میکنم حاجی! به حضرتعالی رای دادیم تا سایهی جنگ از سرمان دور گردد و چنان رونقی ایجاد شود. برو برو قولهای عملی نشده را بنویس یکی که عمل کردهای را بلند بخوان… البته واضح و مبرهن است مخاطب جمله آخر حقیر بوده… فعلا زباندراز در حال اخراج از خانه با یک ساک دستی! شرمسارانه و سرافکنده هستم… از حال دیگران بیخبرم.
زباندراز
- نویسنده : زبان دراز
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
چهارشنبه 22,ژانویه,2025